قواعد را نادیده بگیر

قواعد را نادیده بگیر

در مقالات قبلی به مرحله «  به الگوها و سرنخ‌ها توجه کن » رسیدیم. همان گونه که در انتهای مقاله قبل بیان شد، برای خلاقیت باید قواعد را تغییر داد. در این مقاله در مورد نادیده گرفتن قواعد صحبت خواهیم کرد.

333 سال قبل از میلاد مسیح، ژنرال ماسادونی، الکساندر کبیر به همراه ارتش خود به گوردیوم یکی از شهرهای آسیا رسید و زمستان را در آنجا گذراند. در آن جا متوجه شد که گره‌ای به عنوان «گره کور» در آنجا وجود دارد و پیشگویی کرده بودند که هر کس بتواند آن را باز کند شاه آینده آسیا می‌شود. این موضوع باعث کنجکاوی الکساندر می‌شود و به آنجا می‌رود تا برای باز کردن گره کور تلاش کند. کمی فکر می‌کند ولی بعد از تلاش های بی‌ثمر در یافتن سر گره کلافه می‌شود. از خود می‌پرسد: “چگونه می‌توانم گره را باز کنم؟” فکری به ذهنش خطور می‌کند، “فقط می‌توانم قواعد گره گشایی خودم را به کار ببرم” شمشیرش را بیرون می‌آورد و گره را از وسط نصف می‌کند و آسیا نصیب وی می‌شود.

در تاریخ افراد بسیاری بوده‌اند که قواعد را نادیده گرفتند تا توانسته‌اند تفاوت را رغم بزنند. کوپرنیک فرضیه عالم به دور زمین می‌چرخد را رد کرد، زیرا این موضوع که زمین به دور خورشید می‌چرخد را قبول کرده بود. در تاریخ از این موارد بسیار زیاد است، انیشتین و دیگر نوابغ قواعد را بر هم زدند. تقریباً هر پیشرفتی در علوم مختلف حاصل شده است، نتیجه برهم زدن قواعد و به کارگیری روش‌های دیگر بوده است.

کنار گذاشتن قواعد در ورزش هم اتفاق می‌افتد، در ورزش والیبال، فوتبال، شنا، در دوره‌ای قواعد برهم خورده تا به این شکل در آمده است.

 با هر قاعده می شود مبارزه کرد به جز همین قاعده. 

در فرهنگ ما برای تبعیت از قواعد تاکید زیادی می‌شود. تبعیت از قواعد یکی از اولین چیزهای باارزشی است که در دوران کودکی  یاد می‌گیریم. به ما گفته‌اند فیل‌ها نارنجی نیستند، بر روی خطوط بنویسید، هنگام رنگ‌آمیزی از شکل خارج نشوید. سیستم آموزش هم تشویق می‌کند تا از قواعد بیشتری تبعیت کنیم. دانش‌آموزان هم به جای اینکه برای دستکاری ایده‌هایشان جایزه بگیرند معمولاً برای پاسخ دادن به سوالات مشخص، امتحانات یکسان و حفظ کردن کتاب جایزه می‌گیرند. در نتیجه مردم با تبعیت از قواعد، به جای نبرد، با آن‌ها احساس راحتی می‌کنند و خو می‌گیرند.

از نقطه نظر علمی پیروی از قواعد با ارزش است. به دلیل حضور در اجتماع مجبوریم که از تمامی قواعد موجود تبعیت کنیم. ممنوعیت جیغ زدن در کتابخانه، آتش زدن مدرسه، رعایت قوانین رانندگی مواردی هستند که نباید از آن‌ها تخلف کرد، در مجموع انجام کارهای غیر قانونی و غیر اخلاقی جزو مواردی است که نباید از قواعد خارج شد.

 پس یکی از قفل های ذهنی، تبعیت از قواعد است چون به این معناست که “راجع به اطرافمان، همان گونه که هستند فکر کنیم”. 

یک سری قاعد نانوشته برایمان وجود دارد که برای خلاق بودن باید آن‌ها را بشکنیم، به عنوان مثال صبح که از خواب بیدار می‌شویم اولین کاری که می‌کنیم چک کردن گوشیمان است، یک روز این کار را نکنیم، هر روز از یک مسیر به سمت محل کار می‌رویم، امروز آن را تغییر دهیم، لباس پوشیدمان را تغییر دهیم، مدل موهایمان را عوض کنیم، به جای خرید از یک سوپر مارکت، یک میوه فروشی، بقیه را نیز امتحان کنیم، هر روز ساعتمان را در دست چپ می بندیم، امروز در دست راست ببندیم، هر شب با دست راست مسواک می‌زدیم، حالا با دست چپ اینکار را انجام دهیم، قواعد ساخته ذهن ما هستند هیچ اجباری برای رعایت آن‌ها وجود ندارد، برای خلاق بودن باید این قواعد را برهم بزنیم.

 تفکر خلاق به این معنی است که کارهایی که همیشه با روش‌های تکراری انجام می‌گیرند، جزو بهترین‌ها نباشند. 

فواعد

ما قواعد را بر اساس دلایلی می‌سازیم که برایمان معنا دارند. از این قواعد تبعیت می کنیم. زمان می گذرد و چیزها هم عوض می شوند ولی ممکن است دلایل اصلی چنین قواعدی از بین رفته باشند، ولی چون قواعد قبلی در جای خود باقی هستند، آن‌ها را انجام می‌دهیم.

گربه معابد بودایی
در معبدی گربه ای وجود داشت که هنگام مراقبه ی راهب ها مزاحم تمرکز آن ها می شد. بنابراین استاد بزرگ دستور داد هر وقت زمان مراقبه می رسد یک نفر گربه را گرفته و به ته باغ ببرد و به درختی ببندد. این روال سال ها ادامه پیدا کرد و یکی از اصول کار آن مذهب شد. سال ها بعد استاد بزرگ در گذشت. گربه هم مرد. راهبان آن معبد گربه ای خریدند و به معبد آوردند تا هنگام مراقبه به درخت ببندند تا اصول مراقبه را درست به جای آورده باشند. سالها بعد استاد بزرگ دیگری رساله ای نوشت درباره ی «اهمیت بستن گربه!!».

با ما همراه باشید… .

برای مشاهده مقالات خلاقیت به سبک متاخلاق بر روی لینک زیر کلیک کنید.

مطالعه بیشتر