اصل قورباغهای
به نظر شما پیام این داستان چیست؟
وقتی تغییر تدریجی اتفاق میافتد، قورباغه متوجه نمیشود که چه اتفاقی در حال افتادن است تا زمانی که دیگر کار از کار میگذرد. ما هم ممکن است گاهی مانند قورباغه دچار اشتباه بزرگ شویم و وقتی به خودمان میآییم میبینیم که کار از کار گذشته است.
آیا اگر فردا از خواب بیدار شوید و ببینید که بیست کیلو چاق شدهاید، نگران میشوید؟ قطعاً جواب شما بله است. تلفن را بر میدارید و به اورژانس زنگ میزنید و میگویید«الو! اورژانس من چاق شدهام!» اما وقتی این اتفاق به تدریج رخ میدهد، یک کیلو این ماه، یک کیلو ماه آینده و … بی خیال از کنارش میگذریم و ناگهان میبینیم که بیست کیلو چاق شدهایم.
اگر در یک روز ۱۰ هزارتومن بیشتر از بودجه خود خرج کنید مشکلی حاصل نمیشود. اما اگر فردا و روزهای دیگر هم این اتفاق تکرار شود، نهایتاً ورشکست میشوید. کسانی که ورشکسته میشوند، اضافه وزن میآورند و یا در امتحانات مردود میشوند. معمولاً ما به یک باره در معرض این مصیبتها قرار نمیگیریم، یک ذره امروز، فردا ذرهای دیگر و ناگهان بمب! و تازه اینجاست که همه میپرسند:«چی شده؟».
مسائل جزیی دست به دست هم میدهند و مصیبتهای بزرگ را میسازند. مثل قطرههای آب که به سنگها و صخرهها میخورند و کم کم آنها را میفرسایند. اصل قورباغهای به ما هشدار میدهد که مراقب انحرافات باشیم.
باید هر روز از خود بپرسیم:«من به کجا میروم؟ آیا من شادتر، سلامتتر، متناسبتر و سعادتمندتر از سال گذشته خود هستم؟»
و اگر پاسخ منفی است باید در شیوه زندگی خود تجدید نظر کرد و این جاست که یاد ضربالمثل معروف میافتیم:
نکتهی ترسناک ماجرا اینجاست که هیچ سکونی در کار نیست. همه ما یا به پیش میرویم و یا از قافله باز میمانیم.
منبع:
کتاب شادی بیکران/ اندرو متیوس/ مترجم وحید افضلی راد