تعهد و مسئولیت پذیری
با یک سوال نسبتاً طولانی شروع میکنیم.
البته که پاسخ سوال «مثبت» است.
تصور کنید که پس از مدتها تلاش و پیگیری بالاخره موفق شدید که از مدیرتان یک مرخصی چند روزه بگیرید و کمی تجدید قوا کنید. احتمالاً قرار است با دوستان یا خانوادهتان به مسافرت بروید یا حتی تمایل دارید تا در منزل بمانید و با گردش در شهر، کمی از محیط کار و فشار و استرسهای آن دور شوید. مدیر شما هم ممکن است با کمی اکراه و شرط و شروط با درخواست شما موافقت کرده باشد. یکی از همین شرطها این است که شما باید تا قبل از ترک چندروزه سازمان خود، همه کارها و پروژههای در دست اقدام خودتان را تکمیل و تحویل او بدهید (این مسئله من را به یاد دوران نوجوانی و زمانی میاندازد که قصد داشتم با دوستان خود برای تفریح بیرون بروم و تنها زمانی اجازه داشتم از خانه خارج شوم که وظایف تعیین شده را انجام داده باشم (گاهی اوقات مجبور میشدم در فاصله زمانی بین اعلام من برای بیرون رفتن از منزل و خروجم، به اندازه یک هفته کار نکرده 😕 ، کار کنم!)). خلاصه اینکه شما با عجله شروع به تکمیل کارهای ناتمام خود میکنید و در نهایت در ذهنتان لیستی از کارهایی را که باید تا روز آخر یعنی «روز قبل از مرخصی» انجام دهید، مرور میکنید. در واقع همه ما این کار را انجام میدهیم. همه ما در شرایطی مجبور میشویم با سرعت بیشتری کار کنیم (خروج از منزل و سازمان یا انجام کارهای مورد علاقه ما گاهی اوقات به این بستگی دارد که کار مشخصی را انجام دهیم یا کار ناتماممان را تمام کنیم 😐 )؛ با این تفاوت که بعضیها کارهایشان را با جدیت انجام میدهند و بعضیها فقط میخواهند تا آن کار را به نحوی تمام کنند تا فقط از دستش خلاص شوند.
تعهد بعضی از آدمها طوری است که وقتی اتفاق بدی میافتد فوراً راهشان را کج میکنند، از تعهدشان شانه خالی میکنند و در واقع تعهدشان را زیاد جدی نمیگیرند. تعهد خیلی مهم است چون وقتی خسته میشوید – نگفتم اگر- گفتم وقتی خسته میشوید اگر تعهد داشته باشید اولین فکری که به ذهنتان میرسد این است که چطور آن مشکل را حل کنید تا بتوانید به اهدافتان برسید. اما اگر تعهد نداشته باشید اولین فکری که به ذهنتان میرسد این است که چطور از زیر کار فرار کنید. این نکته را توجه داشته باشید که ما دقیقاً همان چیزی را به دست میآوریم که به دنبالش هستیم. تعهد شما نشاندهنده بعضی چیزهاست. وقتی در قبال انجام دادن کارهایتان تعهد دارید نشان میدهید که به همکارانتان اهمیت میدهید، قابل اعتماد هستید و با اینکه برای تعطیلات از شهر بیرون میروید هیچ کاری را ناتمام باقی نمیگذارید که دیگران به جای شما آن کار را انجام دهند و به این ترتیب درستکاری و صداقت شما به دیگران ثابت میشود.
آیا در دوران بچگی عضو یکی از تیمهای ورزشی بودهاید و برایتان پیش آمده که یک شب به خانه رفته باشید و چیزی شبیه به این به پدر و مادرتان گفته باشید: «مامان، بابا باورتون نمیشه که مربیمون چه نقشهای واسه بازی فردا داره. وای محشره. فردا حساب جوجه دو روزههای تیم رقیب رو میذاریم کف دستشون. این خط اینم نشون. حالا میبینین.» شما فقط به این خاطر که برنامهای داشتید خوش بین بودید. همین شرایط را اگر در کار پیاده کنیم یعنی یک برنامه خوب داشته باشیم میتوانیم با خوش بینی امیدوار باشیم که فردا قبل از اینکه به تعطیلات برویم همه کارهایمان را انجام دهیم.
بعضی از ما خوشبین به دنیا آمدهایم و بعضی بدبین. محض اطلاعتان باید بگوییم که در لغتنامه وبستر سال ۱۸۲۸ واژه بدبین وجود ندارد. در این لغت نامه فقط واژه خوش بین آمده است. اگر شما ذاتاً خوش بین یا بدبین باشید قطعاً میتوانید تغییر کنید. شما خودتان انتخاب میکنید که خوش بین یا بدبین باشید؛ زیرا هر شخصیتی که دارید و وضعیت زندگیتان هر طور که باشد به خاطر ذهنیتهایی است که دارید و ذهنیتهایتان را خودتان خلق میکنید. پس با تغییر دادن ذهنیتتان میتوانید تغییر کنید.
بنابراین، وقتی تعهد داشته باشید، روز قبل از مرخصی نه فقط به موقع سرکارتان حاضر میشوید بلکه کمی هم زودتر میروید و به محض رسیدن کارتان را شروع میکنید. دور خودتان نچرخید و نگویید «خب، ماندهام حالا چه کار باید کنم.» حالا وقت فکر کردن به این مسئله نیست. شما پرشور و شوق و بسیار با انگیزه هستید پس قاطعانه کارها را پشت سر هم انجام دهید.
تا به حال دقت کردهاید آدمهای بیکاری که کاری برای انجام دادن ندارند، میخواهند وقتشان را با شما بگذارنند؟ همین طور است، مگر نه؟ این دفعه روز قبل از مرخصی وقتی یک کار را تمام کردید با قاطعیت، کار بعدی را شروع کنید. اگر این طور رفتار کنید مردم برای دو دقیقه خبرچینی و غیبت یا چهار پنج دقیقه گپ زدن، مزاحم شما نمیشوند. من کاملاً متقاعد شدهام و هیچ تردیدی ندارم که در غیبت و خبرچینی، شنونده بیشتر از گوینده مقصر است؛ چون اگر شما گوش ندهید هیچ کس پیش شما غیبت نمیکند. پس گوش ندهید!
وقتی که قاطعانه کارهایتان را انجام میدهید مردم از سر راهتان کنار میروند و جلوی شما را نمیگیرند. اگر این چند دقیقهها را کنار هم بگذاریم حداقل یک ساعت در طول روز میشود. یعنی در روز حداقل یک ساعت از زمانتان را اینگونه هدر میدهید. یک ساعت در روز، هفتهای ۵ ساعت و ۲۵۰ ساعت در سال. ۲۵۰ ساعت یعنی ۶ هفته از عمرتان به این شکل تلف میشود و در تمام طول این ۶ هفته مشغول غیبت کردن بودهاید! اگر در سال ۶ هفته اضافی داشته باشید با آن چه کار میکنید؟
در هر روز از زندگیتان طوری کار کنید که انگار میخواهید روز بعد به مرخصی بروید به این ترتیب میتوانید در هر روز کار بیشتری انجام دهید.