به فیل صورتی عینکی فکر نکن!

به فیل صورتی عینکی فکر نکن!

خانمی می‌گفت: «وقتی جوان تر بودم، می‌گفتم من هرگز با مردی که نامش منوچهر باشد، ازدواج نخواهم کرد. هرگز با مردی که جوانتر از خودم باشد، ازدواج نخواهم کرد و هرگز در زندگی ظرف نخواهم شست. اما الان هر سه کار را انجام داده‌ام!»

تا به حال چندبار این داستان را شنیده‌اید؟ چندبار خود را درست در همان موقعیتی یافته‌اید که از آن فرار میکردید؟

به خود می‌گوییم:«اگر در تمام دنیا یک چیز باشد که دوست نداشته باشم اتفاق بیفتد، آن است که …، اگر فقط یک سوال باشد که دوست نداشته باشم از من بپرسند، آن است که…، اگر فقط یک اشتباه احمقانه باشد که دوست نداشته باشم تکرار کنم آن است که …» و شما فکر می‌کنید که نتیجه این فکرها چیست؟

اصل از این قرار است که « به هر چیزی که فکر کنی، به طرفش کشیده می‌شوی » حتی اگر به چیزهایی فکر کنیم که دلخواهمان نیستند، باز هم به سوی همان‌ها کشیده می‌شویم. علت آن است که مسیر ذهن، همیشه به سوی هر چیز است نه در جهت گریز از آن. اگر من به شما بگویم: «راجع به یک فیل صورتی بزرگ با گوش های بزرگ که عینک هم زده باشد، فکر نکنید بلافاصله در ذهن شما چه چیز نقش می‌بندد؟ یک فیل صورتی گوش دراز عینکی!

فیل صورتی


هیچ وقت به خودتان گفته‌اید: «من نباید فراموش کنم  که…» و بعد همان چیز را فراموش کرده‌ باشید؟ ذهن شما نمی‌تواند از فراموش کردن فرار کند، اما اگر فکر شما این باشد که «من باید یادم بماند که…» آن‌گاه همان ذهن این‌بار به طرف «به یاد داشتن» حرکت خواهد کرد.

این آگاهی از چگونگی کار ذهن، خود دلیلی دیگر برای سنجیده سخن گفتن با خود و دیگران است. وقتی به برادرزاده‌ کوچک خود می‌گویید: «مواظب باش از درخت پایین نیفتی!» در واقع به او کمک کرده‌اید که از درخت پایین بیفتد! اگر به خود بگویید: «من نباید کتابم را فراموش کنم» با همین حرف، نیمی از راه فراموش کردن آن رفته‌اید.

علت آن است که ذهن بر اساس تصاویر عمل می‌کند به خود می‌گویید که نباید کتابتان را فراموش کنید؛ با این حرف تصویری از فراموشی را در ذهن خود ترسیم کرده‌اید و اگرچه شما می‌گویید که “نباید” با این حال ذهن شما باز هم بر اساس همان تصویر عمل می‌کند و نتیجه این‌که: «کتابتان را فراموش می‌کنید»، اما وقتی می‌گوییم: «باید کتاب یادم بماند» این‌جا یک تصویر ذهنی از «به یاد سپردن» ترسیم کرده‌ایم که شما را در موقعیت بسیار بهتری از یادآوری قرار می‌دهد به بیان ساده، ذهن در جهت عکس یک فکر عمل نمی‌کند و نمی‌تواند هم بکند. بنابراین وقتی مربی فوتبال بر سر بازیکن خود داد می‌زند که «توپ را لو نده» او را به زحمت انداخته است، وقتی به فرزندتان می‌گویید: «گلدان عتیقه مادربزرگ را نشکنی» با این حرف به استقبال  این حادثه رفته‌اید!

بسیاری از والدینی که از دست بچه‌های شیطان خود عاجز شده‌اند، می‌توانند با استفاده از زبانی که تصاویری از نتایج دلخواه را در ذهن بچه‌ها ترسیم می‌کند، وضعیتی بهتر و آسوده‌تر برای خود به وجود بیاورند پس به جای داد زدن می‌توان گفت: «لطفاً ساکت باش» و به جای «ماکارونی را روی لباس مهمانی‌ات نریز» گفت: «غذا می‌خوری، مواظب باش» این اختلاف ممکن است جزئی به نظر برسد، اما بسیار مهم است

این اصل می‌تواند شما را در توجیه این مسئله یاری کند که چرا می‌توانید یک ماشین قراضه را پانزده سال تمام برانید و یک بار هم تصادف نکنید، اما همان روز  اول که یک ماشین نو از کارخانه تحویل می‌گیرید، شکل جلو و عقب آن را تغییر می‌دهید. رانندگی کردن با این فکر که «من به هیچ ترتیبی نباید بگذارم حتی یک خط به این ماشین بیفتد» خطرناک است فکر باید این باشد که «من خوب و بی‌خطر رانندگی خواهم کرد.»

تنیس‌بازی که مهم‌ترین مسابقات را می‌برد، کسی است که به خود می‌گوید: «من این امتیاز را لازم دارم» و آن‌که می‌بازد، تفکرش این است که «بهتر است این امتیاز را از دست ندهم.»

به همین ترتیب کسی که می‌گوید: «من نمی‌خواهم مریض باشم» نبرد سختی را برای خوب شدن در پیش گرفته است و کسانی که ذهن خود را با این اندیشه‌ها پر می‌کنند که «من نمی‌خواهم تنها باشم، من نمی‌خواهم ورشکسته باشم، امیدوارم که کار را خراب نکنم» پیوسته خود را در همان موقعیت‌هایی خواهند یافت که از آن‌ها فرار می‌کرده‌اند.

 تفکر مثبت سازنده است؛ زیرا دارندگان این نوع تفکر تنها به آنچه مطلوب آن‌هاست، فکر می‌کنند و آن‌گاه به سوی این اهداف کشیده می‌شوند. 

همیشه به آن‌چه می‌خواهید فکر کنید.

راز شاد زیستن/ اندرو متیوس/ وحید افضلی راد

مطالعه بیشتر