ابهام
ابتدا آنچه که قرار است امروز با هم یاد بگیریم را مرور می کنیم.
یکی از راههای متفاوت دیدن، با ابهام نگاه کردن به موضوعات مختلف است.
در اواسط دهه ۱۹۶۰ رئیس FBI نامه تایپ شدهای را که به منشیاش دیکته کرده بود، میخواند. رئیس از فرم نامهنویسی منشی ناراحت میشود و برای اینکه نامه را اصلاح کند زیر نامه مینویسد «به حاشیهها توجه کنید» و از منشی میخواهد که دوباره آن را تایپ کند. منشی همان کاری را که رئیسش خواسته بود انجام میدهد و آن را به شعبههای مهم اداره ارسال میکند. در عرض دو هفته شعبههای FBI در سرتاسر مرزهای کانادا و مکزیک به حالت آماده باش در آمدند!
این داستان دو دلیل را ثابت میکند که چرا مردم شرایط ابهامآمیز را دوست ندارند:
اول اینکه شرایط ابهام گیج کننده بوده
و دوم شرایط ابهام آمیز باعث مشکلات ارتباطی میشود. [restrict paid=true]
نداشتن ابهام در بسیاری از شرایط خوب است و اتفاقاً توصیه هم میشود، شرایطی نظیر دستور دادن، برنامههای ثبت اسناد یا بستن قرارداد و … . به منظور درک درست پیام در چنین مواقعی، نظم، دقت، صریح و رک بودن مهم است.
زمانهایی هم وجود دارند که ابهام میتواند انگیزه قوی در تصویرسازی و خلاقیت باشد. در مرحله تصور و تجسم، مقداری ابهام در فرایند خلاقیت، جرقههایی را در ذهن ایجاد میکند.
این جرقه با طرح سؤالاتی مانند:
- اینجا چه خبر است؟
- این چه معنی دارد؟
- این چه تعبیر دیگری میتواند داشته باشد؟
در ذهن ما زده میشود.
پس یکی از راههای خلاق بودن مواجه با مسائلی است که دارای ابهام هستند.
به نظر شما نصف عدد ۲۸ چیست؟
اگر جواب شما ۱۴ است که باید به شما آفرین گفت. دنبال پاسخهای دیگر باشید قانون اول خلاقیت را فراموش نکنید.
جوابهای دیگر میتواند ۲، ۸ و بیست باشد.
اگر ۲۸ را از وسط نصف کنید یک قسمت آن ۲ و قسمت دیگر آن ۸ میشود.
بیست و هشت را هم اگر از وسط نصف کنید کلمه بیست نصفی از آن میباشد.
همه این جوابها به این بستگی دارد که شما نصف را چگونه برای خودتان تعریف کنید.
در خط زیر، بدون اینکه حرفها را تغییر دهید پنج حرف از آنها را برداشته (پنج حرف را حذف کنید) و با بقیه حروف کلمات معنیدار بسازید.
س پ ا ن ی ج ت م ح ت ا خ ر ل ا ف ق
لطفاً ابتدا خوب به این سوال فکر کرده و سپس ادامه درس را مطالعه کنید.
با این تمرین چه کردید؟
بسیاری از دوستان میگویند «خب، در اینجا ۱۸ حرف داریم و برای حل مسئله باید ۵ حرف آن را خط بزنیم و با بقیه حروف دنبال کلماتی باشیم که از این ۱۳ حروف تشکیل شده باشد.»
یکی از راههای رسیدن به پاسخ این است که به قضیه داده شده با ابهام نگاه کنید. دقیقاً اینطوری:
حال که با دقت به این سؤال توجه کردید، پنج حرفی که کنار گذاشتهاید چه معنی میدهد؟ شاید بهجای ۵ حرف بهتر باشد کلمه پنج حرف را به صورت «پنج حرف» کنار بگذارید. اگر از این روش استفاده کنید، کلمهای که باقی میماند چه خواهد بود؟
س پ ا ن ی ج ت م ح ت ا خ ر ل ا ف ق
بله جواب ما «سایت متاخلاق» است.
ابهام به این معنی است که ما در این سؤال مشخص نکردیم دقیقاً از چه طریقی به جواب برسید و راهحل را بر عهده خود شما گذاشتیم. وقتی به شما گفته میشود که ۲*۲ را حل کنید یک مسئله دقیق به شما داده شده است و هیچ ابهامی ندارد؛ اما وقتی به شما گفته میشود عدد ۴ را تولید کنید، اینجاست که ابهام وارد میشود.
کبریتهای زیر را با دقت مشاهده کنید.
با توجه به شکل بالا، چطور میشود از ۶ کبریت بالا سه تای آنها را کم کنیم و به ۴ برسیم؟
نگاهی متفاوتتر از معمول دقیقاً نکتهای است که باید در اینجا به آن توجه شود. رسیدن به ۴ به چه معنی است؟ ابتدا باید برای خودمان ۴ را تعریف کنیم. حال با این راهنمایی چطور میتوانید به ۴ برسید؟
کافی است کبریتهای بالا، پایین و سمت راست را بردارید و به عدد IV لاتین برسید.
حال به سؤال زیر پاسخ دهید:
چگونه میشود با تکان دادن تنها یک چوب کبریت، یک مریع کامل ساخت؟
تعریف شما از مربع کامل چیست؟ عدد ۴ یک مربع کامل است.
روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی میکرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس میداد. کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلیها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمیتواند پول او را پس بدهد، پیشنهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را میبخشد. دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: اصلاً یک کاری میکنیم.
من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسهای خالی میاندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده میشود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده میشود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.
این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشته و داخل کیسه انداخته است؛ ولی چیزی نگفت! سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد. تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار میکردید؟ چه توصیهای برای آن دختر داشتید؟ اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید میبینید که سه امکان وجود دارد: ۱ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند. ۲ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است. ۳ـ یکی از آن سنگریزههای سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد. لحظهای به این شرایط فکر کنید. در این شرایط تصمیمگیری دارای ابهام است و شما نمیتوانید به صورت دقیق بهترین جواب را انتخاب کنید و این شرایط دارای ابهام سبب میشود تا متفاوتتر فکر کنید. معضل این دختر جوان را نمیتوان با تفکر منطقی حل کرد. به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار میکردید؟! و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد: دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده است. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزههای دیگر غیر ممکن بود. در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزهای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم میشود سنگریزهای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است و چون سنگریزهای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیلهگری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.
۱ـ همیشه راهحلهای به ظاهر منطقی ما تنها راههای حل مشکلات پیچیده نیستند.
۲ـ زاویه دید مناسب به مشکل و یا به عبارت بهتر شناخت صحیح مسئله، خود، قسمتی از پاسخ است.
۳ـ عجله در استفاده از فرصتها گاهی تهدیدساز میشوند تا اینکه کمک نمایند.
توانایی توجه به ابهامات باید بخشی از زندگی روزانه ما شود. توجه به تضادها و تناقصها نه تنها کلید موفقیت، بلکه در دنیایی که به سرعت متحول میشود امری ضروری است.
سعی کنید کمی بر تحمل ابهام خود بیفزایید. اگر سؤالی را برای کسی مطرح میکنید که به طور بالقوه راهحلش از راه خلاقیت میباشد، سعی کنید حداقل آن را مبهم مطرح کنید که تصویرسازی برای شخص مورد سؤال مسدود نشود.
منابع ابهام درون خود را تقویت کنید. منابع میتوانند مردم، کتاب، اشیا یا هر چیز دیگری باشند که شما را مجبور به یافتن معانی دیگر کنند تا آنچه را که اتفاق میافتد درک کنید.
در دفترچه یادداشت خود به طور خلاصه درباره سه موقعیت زندگیتان در گذشته یا در حال حاضر بنویسید که برایتان تولید ابهام کرد. برای مثال ممکن است به یاد زمانی بیفتید که نمیدانستید آیا در دانشکده مورد نظرتان پذیرفته شدهاید یا نه. یا مثلاً در شرایطی بودید که میخواستید درباره یکی از روابط مهم خود تصمیم بگیرید یا اینکه بین انتخاب دو شرکت برای کار کردن دچار تردید شده بودید.
آیا میتوانید ابهام را توصیف کنید؟ در کجای بدنتان آن را احساس میکنید؟ اگر قرار بود ابهام رنگ، طعم و یا بویی داشته باشد چگونه آن را نشان میدادید؟ چگونه به احساس ابهام واکنش نشان میدهید؟ ابهام و اضطراب با هم چه ارتباطی دارند؟
حال وقت آن رسیده که علاوه بر عینک خلاقیت، این هفته عینک ابهام را بر چشم بگذارید و ببینید روزانه با چه چیزهایی سر و کار دارید که مبهم هستند. ببینید چند بار در روز از کلماتی نظیر «در کل»، «همیشه»، «مطمئناً»، «باید»، «هرگز»، «صددرصد» استفاده میکنید.آنها را به همان شکلی که خلاقیت را گزارش میدادید، برای بنده ارسال کنید. حتی میتوانید با شیوهای دیگر گزارشتان را ارسال کنید. هیچ محدودیتی برای شما وجود ندارد.
راه های ارتباطی جهت ارسال گزارش
ایمیل: site@metakhalagh.com
آی دی تلگرام: @creativity_Metakhalagh
[/restrict]