اول سؤال بوده یا جواب؟
ابتدا آنچه که قرار است امروز با هم یاد بگیریم را مرور می کنیم.
اغلب ما در مدرسه میآموزیم که جواب مهمتر از سؤال است. در اغلب موارد، مدارس کنجکاوی را تحریک نمیکنند و توجه کردن به ابهامات و مهارت در طرح سؤال را رشد نمیدهند.
چیزی که در مدارس تشویق میشود، دادن پاسخهای درست است. آن هم دادن پاسخهایی که معلم انتظار شنیدنشان را دارد. این روش در تمام دوران دانشگاه و دورههای مدارج عالی تحصیلی نیز ادامه پیدا میکند؛ به خصوص در کلاسهایی که جزوه درسی خود استاد تدریس میشود توجه به جواب مورد نظر استاد بیشتر مطرح میشود.
در جریان یک پژوهش، دانشجویانی که در پایان ترم در یک ماده درسی نمره قبولی گرفته بودند، یک ماه پس از امتحان نتوانستند به همان سؤالات قبلی پاسخ درست دهند و همگی در آن درس رد شدند.
در واقع به قول لسلی هارت «امتحان پایان ترم، به واقع پایان کار است!»
[restrict paid=true]اصل کنجکاوی راه اصولی برخوردار شدن از حل مسئله به شکل خلاق است. این برنامه با کنجکاوی شدید و همه جانبه شروع میشود، ذهن باز است و به دنبال آن سؤالاتی از زوایای مختلف پرسیده میشود.
لازمه افزایش مهارت حل مسئله برای اغلب اشخاص این است که به جای پاسخ درست به سؤال درست توجه کنند. کافیست از خود بپرسید «آیا سؤال به جایی است که میکنم؟»، «چگونه میتوانم از جهات مختلف به این موضوع توجه کنم؟»
برای اینکه مسئله را با موفقیت حل کنید، اغلب لازم است که سؤال اولیه را تغییر دهید. سؤالات را میتوان به انواع و اقسام مختلف پرسید.
مارک براون روانشناس به نمونه تکاملی در طرح سؤال اشاره دارد که تحولاتی در جوامع انسانی به دنبال داشت. «جوامع خانه به دوش اغلب از خود میپرسیدند که چگونه به آب برسیم و بعد وقتی به جای آن پرسیدند چگونه آب را به سمت خود بکشانیم، نخستین جوامع روستایی و کشاورزی را به وجود آوردند.»
بعضیها دوست دارند از خود سؤالات فلسفی کنند، مثلاً میپرسند: «زندگی چه معنایی دارد؟» اما فیلسوفان عملگراتر از خود میپرسند: «چگونه میتوانم زندگیام را معنیدار کنم؟»
حال چگونه سؤالات خوب مطرح کنیم؟
کارتان را با طرح سؤالات ساده و ابتدایی شروع کنید که اشخاص به ظاهر فرهیخته به آن توجه نمیکنند. از خود بپرسید:
- چرا این باید یک مسئله باشد؟
- آیا موضوع اصلی همین است؟
- چرا همیشه اینگونه برخورد کردهایم؟
سؤالاتی را طرح کنید که قبلاً طرح نشدهاند.
سؤالاتی که میتوانید از خودتان کنید این است که:
- مسئله کدام است؟
- آیا پیشفرضها، تعصبات یا الگوها روی درک و برداشت من اثر گذاشتهاند؟
- آیا احتمالات و امکاناتی وجود دارد که من هنوز به آنها توجه نکردهام؟
- آیا ممکن است حل مسئله، مسائل دیگری را به دنبال بیاورد؟
- کِی اتفاق افتاد؟ کِی اتفاق میافتد؟ کِی اتفاق نمیافتد؟ کِی نتایج این اتفاق را احساس میکنم؟
- برای چه کسی مهم است؟
- روی چه کسی تأثیر میگذارد؟
- چه کسی آن را به وجود میآورد؟
- چه کسی میتواند به حل و فصل آن کمک کند؟
- چگونه این اتفاق میافتد؟
- چگونه میتوانم اطلاعات علمیتری در این زمینه به دست آورم؟
- چگونه میتوانم از زاویه دیگری به مسئله نگاه کنم؟
- چگونه ممکن است مسئله تغییر کند؟
- از کجا میفهمم که مسئله حل شده است؟
- کجا اتفاق میافتد؟
- کجا شروع شد؟
- به کجا توجه نداشتهام؟
- در چه جاهای دیگری اتفاق افتاده است؟
- چرا مهم است؟
- چرا شروع شد؟
- چرا ادامه پیدا میکند؟
آنقدر با چرا، چرا، چرا، چرا و باز هم چرا … سؤال کنید تا به علت اصلی مسئله پی برد.
در ادامه با دو تکنیک برای طرح سؤالات مختلف آشنا میشویم. این تکنیکها کمک خیلی زیادی برای طرح پرسشهای مختلف به ما خواهند کرد.
تکنیک ۵W1H
این تکنیک از مخفف ۶ کلمه که ۵ کلمه آن با W و یک کلمه آن با H شروع میشود، تشکیل شده است.
When, Where, Who, What, Why, How
این تکنیک توسط رودیارد کیپلینگ (۱۸۶۵-۱۹۳۶) ایجاد شد و نام این تکنیک «روش کیپلینگ» نامیده میشد. این روش بیان میکند که هر مسئله مختلف میتواند از شش جنبه مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. این شش جنبه عبارتاند از «چرا؟ چه؟ چه کسی؟ چه موقع؟ کجا؟ و چطور؟»
ماهیت این تکنیک تجزیه و تحلیل سیستماتیک، شامل ماهیت عینی مسئله (What)، ماهیت ذهنی مسئله (Who)، راههای وجود مسئله در زمان و مکان (When, Where) و راهحل برای مسئله (How) میباشد.
به عنوان مثال فرض کنید که شما یک کارشناس منابع انسانی هستید و قصد دارید که دورههای آموزشی شرکتتان را با استفاده از تکنیک ۵W1H ارزیابی کنید.
از سؤال چرا شروع میکنیم.
شما میتوانید بپرسید که چرا باید ارزیابی دوره آموزشی انجام شود؟
پس از اینکه به این سؤال پاسخ دادید برای اینکه یک اقدام اصلاحی انجام دهید میتوانید این سؤال را کنید که آیا این دوره قابل حذف است؟
بسته به نوع جوابتان یکی از کارهایی که میتوانید کنید این است که کارهای اضافی و غیرضروری را حذف کنید.
حال به سراغ سؤال چه کسی؟ میرویم.
در اینجا میتوانیم این سؤال را بپرسیم که توزیع فرم ارزشیابی بهتر است توسط مدیر واحد انجام شود یا کارشناس منابع انسانی. در واقع سؤال ما این است که توزیع فرم ارزشیابی توسط چه کسی انجام شود؟
بسته به نوع پاسخ میتوانیم یک فرد مناسب را برای انجام این کار پیدا کنیم.
سؤال بعدی در مورد چه زمانی؟ میباشد.
به نظر شما ارزیابی دوره آموزشی باید در چه زمانی انجام شود؟ در میانه دوره یا انتهای دوره؟
با پاسخ به این سؤال زمان مناسب برای انجام این کار را میتوان مشخص کرد.
سؤال بعدی در مورد کجا؟ میباشد.
به نظر شما تکمیل فرم ارزیابی دوره آموزشی باید در کجا انجام شود؟ در محل برگزاری دوره یا منزل افراد
با پاسخ به این سؤال میتوان محل مناسب برای انجام این کار را پیدا کرد.
سؤال بعدی در مورد چیست؟ میباشد.
به نظر شما بهترین فرایند توزیع و جمع آوری فرمهای ارزیابی که حاوی اطلاعات صحیح باشد چیست؟
با پاسخ به این روش میتوان روش و مراحل انجام کار را اصلاح کرد.
سؤال آخر در مورد چطور؟ است.
به نظر شما چطور این ارزیابی را انجام دهیم که به بهترین شکل ممکن اتفاق بیفتد؟
با پاسخ به این سؤال نحوه ارزیابی دوره را میتوانیم مشخص کنیم.
تکنیک چرا؟ (why? Technique)
تکنیک چرا دقیقاً مثل چراهای مکرر دوران کودکی است که کودکان برای گسترش فهم خود از دنیای اطرافشان از والدین و اطرافیان میپرسند؛ اما با این تفاوت که در بزرگسالی باید یاد گرفتههایمان را زیر سؤال ببریم. اغلب سادگی این تکنیک باعث شده است بسیاری از مردم متوجه اهمیت و نقش آن نشوند.
این تکنیک هم برای حل مسائل و هم برای ایدهیابی و ایده پردازی به کار میرود.
به عنوان مثال برای شناسایی و تعریف درست و کامل مسئله می توان از این تکنیک استفاده کرد. در حین پرسش و پاسخ نیز میتوان ایدههای جدیدی در رابطه با موضوع به دست آورد. باید توجه داشت که سؤالات تا آنجا ادامه پیدا میکند که یا به یک بصیرت و یا در یک باتلاق فرو رویم.
در این روش حتی اگر به جواب مفیدی رسیدیم و یا به رویکرد جدید و اثربخشی دست یافتیم، باید مسئله را به شکلی دیگر از نو مطرح نمود و فرایند پرسش و پاسخ را ادامه دهیم. البته نباید انتظار داشت بهوسیله این تکنیک همه نوع مشکل و یا کل یک مشکل همواره حل شود، بلکه استفاده از این تکنیک به ما کمک میکند تا موقعیت و وضعیت را بهتر و روشنتر مشخص کنیم و در فرایند آن به ایدههای جدیدی دست یابیم.
مثال: فرض کنید دارای هتل کوچکی در یک منطقه توریستی هستید. تا به حال اتاقهای هتل شما همیشه برای بیش از یک سال به طور کامل رزرو شده است و در حال حاضر نیز هتل شما کاملاً پر است و مشکلی ندارید؛ اما شما نگران هستید و فکر میکنید دنیا آنچنان در حال تغییر است که نمیتوانید مطمئن باشید در آینده دچار مشکل نخواهید شد. لذا قصد دارید برای پیشبینی و ایجاد راهکارهای جدید از این فن استفاده کنید؛ بنابراین با جمله زیر شروع میکنید:
- هتل من برای یک سال رزرو نشده است.
- چرا؟
- چون مردم دیرتر هتل رزرو میکنند.
- چرا؟
- آنها دیرتر هتل رزرو میکنند تا از قدرت چانهزنی بیشتری برخوردار شوند.
- چرا؟
- چون آنها پول کافی برای تعطیلاتشان ندارند.
- چرا؟
- به این دلیل که تعطیلاتشان بیشتر شده است.
- چرا؟
- چون فراغت و آسودگی مردم اهمیت بیشتری پیدا کرده است و مردم از زمانهای تعطیلی خود راضی نیستند.
- چرا؟
- چون حق انتخاب بیشتری میخواهند.
در اینجا متوقف میشویم و در جایی یادداشت میکنیم:
- شاید ما حق انتخابی را که مشتریان انتظار دارند به آنها نمیدهیم.
- شاید ما انگیزه مشتریان هتل را درک نمیکنیم.
- شاید ما باید اطلاعات بیشتری در مورد مشتریان جمعآوری کنیم.
سپس بار دیگر همان مطلب را از ابتدا شروع میکنیم ولی با پاسخهای متفاوت. مثلاً
- هتل من برای یک سال رزرو نشده است.
- چرا؟
- ممکن است علاقه به اقامت در هتل کم شده باشد.
- چرا؟
- ممکن است راههای جدید دیگری برای گذراندن تعطیلات پیدا کردهاند.
- چرا؟
- شاید ترجیح میدهند هنگام تعطیلات، خودشان وسایل راحتیشان را فراهم کنند.
- چرا؟
- شاید به این خاطر که احساس آزادی بیشتری نسبت به محدودیتهای هتل میکنند.
دوباره در اینجا متوقف میشویم. ممکن است قبل از شروع این فرایند برداشت شما از هتلداری این بوده است که مردم تعطیلاتشان را در هتلها میگذرانند چون در هتل کارهایی را که خودشان بایستی انجام دهند، دیگران برایشان انجام میدهند؛ اما با اجرای این تکنیک و پرسش و پاسخهای فوق به نقطهای رسیدید که برداشت جدیدی از هتلداری برایتان به وجود آمد و آن عبارت است از: مردم به دلیل نیاز به آزادی عمل بیشتر، به هتل میآیند و ترجیح میدهند کارهایشان را خودشان انجام دهند و به دنبال آن، این فکر به ذهنتان میرسد که چهکار میتوان کرد تا افراد در هتل از آزادی عمل و راحتی بیشتری برخوردار شوند. مثل ثابت نبودن زمان صرف غذا در رستوران هتل و یا پیدا کردن راهی برای جلوگیری از خجالت یا معذب شدن افراد هنگام ورود پیشخدمت به اتاق برای پذیرایی یا نظافت و …
این تکنیک ممکن است راهحل نهایی را به دست ندهد ولی کمک میکند وضعیت مطلوب و واقعیت خود را بهتر شناخته تا به راهحل نهایی بهتر، دقیقتر و زودتر رسید.
در دفترچه یادداشت خود به مسئله یا سؤالی درباره زندگی شغلی یا حرفهایتان اشاره کنید و بعد به کمک ادوات استفهام چه؟کِی؟ چه کسی؟ چطور؟ کجا؟ و چرا؟ از آن سؤال بسازید.
سؤالتان را تغییر دهید.
در یکی از روزها آنها متوجه شدند که شخصی را زنده زنده دفن کردهاند، این اتفاق باعث بیداری اهالی شهر شد، آنها جلسهای ترتیب دادند مبنی بر اینکه چه کنند تا از بروز چنین اتفاقات ناگوار دیگری جلوگیری شود. بعد از بحثهای طولانی بسیاری از مردم راهحلها را پیشنهاد کردند که در پایان به جمعبندی دو راهحل رسیدند. گروهی تصمیم گرفتند که مقداری آب و غذا در جعبهای که بدن قربانی قرار دارد قرار دهند، حتی سوراخ هوا هم در بالا و پایین جعبه ایجاد کردند، این راهحل گران تمام میشد ولی ارزش نجات دادن جان مبتلایان را داشت. گروه دوم دومین راهحل را که ارزانتر بود پیشنهاد دادند، یک میخ چوبی ۱۲ اینچی را درست از بالای تابوت در محلی که قلب قربانی قرار داشت، گذاشتند و با این عمل به محض اینکه در تابوت بسته میشد، شک زنده یا مرده بودن قربانی هم از بین میرفت.
اگر به ماجرا دقت کنیم نحوه طرح سؤال تفاوت را نشان میدهد.
گروه اول: چه میتوانیم انجام دهیم اگر کسی را زنده دفن کرده باشیم؟
گروه دوم: چگونه میتوانیم مطمئن شویم کسی را که دفن میکنیم مرده است؟
گاهی لازم است سؤالتان را تغییر دهید و سوال درست را از خودتان بپرسید. اینکه ما دنبال پاسخ درست باشیم در بعضی موارد خوب است اما مهمتر از پاسخ درست سوال درست است که پرسیده شود.
پس وقتی سؤالتان را مطرح کردید، به آن بیشتر فکر کنید.
پاسخها بستگی به سؤالاتی دارند که میکنید. با کلمات بازی کنید تا جوابهای مختلف را به دست آورید. سؤالهایی را کنید که در ذهن جرقه ایجاد کند.
[/restrict]