نویسنده:
محمد مهدی دهقان
موفقیت کارمندان موضوعیست که کم تر به چشم میآید و بسیار وابسته به عملکرد خوب مدیران و کل سازمان است، همان گونه که پشت هر مدیر موفقی کارمندانی هستند که با فکر و هوش در حال تلاش هستند. پشت هر کارمند موفق هم مدیر حمایتگری وجود دارد که در حال حمایت کارمند خود میباشد. داستان جنگلی کارمند موفق را باهم میخوانیم:
در یک روز آفتابی توی جنگل، خرگوشی بیرون از کلبه درویشی خود مشغول نوشتن بود. روباهی که برای کم کردن چربی های بدنش مشغول پیاده روی بود ناگهان خرگوش را دید و از او پرسید: “??what are you doing” و از اونجایی که خرگوش مدرک تافل آی بی تی 😛 داشت متوجه منظور روباه شد و گفت ” My thesis” و روباه که متوجه نشد 😀 گفت به به چه هوای خوبیه! داری چیکار میکنی عزیزم!؟ خرگوش گفت دارم روی پایان نامم کار می کنم. روباه که کمی متعجب شده بود گفت مگه پایان نامتو ندادی انقلاب برات انجام بدن؟ خرگوش گفت چون تز جدیده خودم دارم کار میکنم روش. روباه گفت مگه در مورد چیه؟ خرگوش گفت دارم روی این که چطور خرگوشها روباهها را میخورند با استفاده از الگوریتمهای فراابتکاری کار میکنم. روباه با شنیدن این جمله شگفت انگیز شد و گفت مگه میشه! مگه داریم! همه میدونن که این امکان نداره که خرگوش بیاد روباه بخوره!!!!! خرگوش گفت میتونی به کلبه درویشی من تشریف بیاوری و ملاحظه کنی از نزدیک که چطور امکان پذیر است و خرگوش گفت بریم بیم. رفتن داخل کلبه و اندکی بعد خرگوش به همراه استخوانهای روباه برگشت و مشغول نوشتن پایان نامه خود شد.
چند ساعت بعد گرگ از اونجا رد میشد که خرگوشو دید که در حال تایپ کردنه گفت”در چه حالی” و خرگوش گفت”دارم پایان نامه مینویسم” گرگ گفت موضوعت چیه؟ خرگوش گفت”چطور خرگوشها گرگها را میخورند با نرم افزار متلب!” گرگ خندید و گفت انتظار داری isi هم در بیاری ازش؟ همون اولش reject میشه! خرگوش هم گفت بیا تا نشونت بدم چطوری. گرگ هم وارد کلبه درویشی خرگوش شد و اندکی بعد خرگوش تنها بیرون آمد و سخت مشغول نوشتن پایان نامه شد. در نهایت دم غروب خرسی از آنجا عبور مینمود و از خرگوش پرسید: “کوچولو چه میکنی؟” خرگوش پاسخ داد”درگیر پایان نامم” خرس پرسید: “پروپوزالتو تصویب کردی؟” خرگوش گفت هنوز نه ولی ایشالا به زودی تصویب میشه. خرس گفت حالا موضوعت چیه؟ خرگوش گفت: “چگونه خرگوشها خرسها را میخورند با نرم افزار spss” خرس که نمیدونست نرم افزار spss چیه گفت به به چه موضوع خوبی ولی تصویب نمیشه که!!! چون تو نمیتونی منو بخوری!!!! خرگوش گفت در کلبه ما رونق اگر نیست صفا هست come into خلاصه که خرسم رفت داخل و خرگوش خرس را به شیر که در کلبه حضور داشت معرفی کرد.
نتیجه گیری
نتیجهای که میتوان از محتوای داستان گرفت این است که اگر یک سرپرست و مدیر قوی پشت انسان باشد میتواند روی ایدههای احمقانه هم کار کند و نتیجه بگیرد پس یک کارمند هم نیاز به مدیر قوی دارد برای اینکه به موفقیت دست پیدا کند.
اگر داستان جنگلی مدیر موفق را مطالعه نکرده اید توصیه ما به شما این است که آن را نیز خوانده و لذت ببرید.