کار نشد ندارد
قبل از اینکه به موضوع «کار نشد ندارد» بپردازیم اجازه دهید سفسطهای را که در مورد معنای تفکر خلاق وجود دارد کمی روشن کنیم. تاکنون به دلایل غیرمنطقی علم، مهندسی، هنر و ادبیات به عنوان تنها زمینههای خلاقیت واقعی محسوب میشدند؛ بیشتر مردم تفکر خلاق را به پدیدههایی همچون کشف الکتریسیته، واکسن فلج اطفال، نوشتن یک رمان و یا اختراع تلویزیون رنگی ربط میدادند و بعضیها هنوز هم این تصور را دارند.
شکی نیست که دستاوردهایی از این قبیل دال بر تفکر خلاق هستند. هر گامی که برای فتح فضا برداشته میشود، حاصل تفکر خلاق است و هزاران مثال دیگر؛ اما تفکر خلاق نه مختص شغل و حرفه خاصی است و نه منحصر به نوابغ است.
💡 یک خانواده کمدرآمد تدبیری میاندیشند که بتوانند پسرشان را به دانشگاه معتبری بفرستند. این یک تفکر خلاق است.
💡 خانوادهای تصمیم میگیرند محوطه زشت و مخروب خیابانشان را تبدیل به زیباترین مکان محله کنند. این یک تفکر خلاق است.
💡 یافتن راههایی برای تسهیل امور دفترداری، فروش جنس به مشتریان غیرقابل نفوذ، سرگرم کردن بچهها به صورت سازنده، فراهم آوردن موجبات رضایت شغلی زیردستان یا جلوگیری از یک بگومگوی خاص، همه و همه نمونههای عینی از تفکر خلاق هستند که روزانه با آن روبرو هستیم.
تفکر خلاق به زبان سادهتر یعنی یافتن راههای نو و بهتر برای انجام امور، لذت همه انواع موفقیتها از جمله موفقیت در خانه، در محل کار و در جامعه منوط به یافتن راههایی است که بتوان کارها را بهتر انجام داد.
حال ببینیم برای توسعه و تقویت تفکر خلاق خود چه باید کرد.
یکی از راههای تقویت تفکر خلاق ایمان به این جمله است که: « کار نشد ندارد »
این یک حقیقت است: برای انجام هر کاری نخست باید ایمان داشته باشید که آن کار، شدنی است اعتقاد به اینکه امری، شدنی است ذهن را آماده یافتن راههای انجام آن میکند.
وقتی معتقدید امری غیرممکن است جریان ذهن شما به نفع شما کار میکند و دلایلی میآورد که این مطلب را ثابت کند؛ اما وقتی شما واقعاً ایمان دارید که کاری شدنی است، ذهن شما باز به نفع شما کار میکند و کمک خواهد کرد تا راههای انجام آن را بیابید.
اعتقاد به این که امری شدنی است، راه را برای راهحلهای خلاق هموار میسازد. این مطلب در همه موقعیتهای کوچک و بزرگ صدق میکند. شما میتوانید راههایی برای دوست داشتن یک فرد خاص پیدا کنید اگر و تنها اگر باور داشته باشید که میتوانید. شما میتوانید راهحلهایی برای مشکلات کارکنان بیابید اگر باور داشته باشید که میتوانید.
☑️ شما میتوانید راهی برای خرید خانه نو و بزرگتر پیدا کنید اگر باور داشته باشید که میتوانید.
کافی است ایمان داشته باشید آنگاه تفکر سازنده و مفید شروع خواهد شد.
چندین سال پیش مرد جوانی پیش یک مشاور میرود و از او میخواهد تا برای پیدا کردن شغلی آیندهدار، کمکش کند. آن فرد به عنوان کارمند در بخش اعتبارات یک شرکت خدمات پستی استخدام شده بود و احساس میکرد که به هیچ جایی نمیرسد. مشاور پس از صحبتهای اولیه از او و شناخت نسبی به او گفت: «تمایل تو برای بالا رفتن از پلههای ترقی به سمت شغل بهتر و مسئولیت بالاتر را خیلی تحسین میکنم؛ اما این روزها اشتغال به کار در شغلی که تو میخواهی، مستلزم تحصیلات دانشگاهی است. اینطور که متوجه شدم تو سه ترم را گذراندهای، به نظرم بهتر است تحصیلات خود را تمام کنی. اگر تابستان هم واحد برداری در عرض دو سال میتوانی مدرکت را بگیری. در این صورت حتم دارم میتوانی شغل مورد نظرت را در شرکت مورد علاقهات تصاحب کنی.»
آن فرد پاسخ داد که: «میدانم تحصیلات دانشگاهی مفید خواهد بود، اما برگشتن پشت میز و صندلی دانشگاه برایم غیرممکن است.» او ادامه داد: «من بیست و چهار سال دارم، علاوه بر آن من و همسرم چشم به راه دومین فرزندمان هستیم که یکی دو ماه آینده به دنیا میآید. تا حالا هم با سیلی صورتمان را سرخ نگه داشتیم. من فرصت کافی برای مطالعه نخواهم داشت چون مجبورم شغلم را فعلاً حفظ کنم. قطعاً غیرممکن است. به هیچ وجه امکان ندارد.»
مرد جوان خودش را متقاعد کرده بود که به اتمام رساندن تحصیلات دانشگاهی، غیرممکن است.
بعد مشاور به او گفت: «اگر باور داری که تحصیلات غیرممکن است، پس غیرممکن است؛ اما نشان به همین نشان کافی است باور کنی که برگشتن به دانشگاه امکان پذیر است، در این صورت حتماً راهحلی پیدا خواهد شد. حال از تو میخواهم کاری انجام دهی. ذهنت را برای برگشتن سر درس و مشق آماده کن. اجازه بده که این فکر بر ذهن تو مسلط شود. بعد فکر کن واقعاً فکر کن به اینکه چطور میتوانی هم درس بخوانی، هم به خانوادهات برسی. یکی دو هفته دیگر برگرد تا ببینم چه ایدههایی به ذهنت رسیده است.»
آن فرد بعد از دو هفته پیش مشاور برگشت و گفت: «روی صحبتهایتان فکر کردم. تصمیم گرفتم برگردم دانشگاه. هنوز هم جوابم را سبک سنگین نکردهام اما به نظرم راهحلی پیدا کردهام.»
او برگشت دانشگاه و توانست از یک انجمن بازرگانی بورسیهای بگیرد که شهریه، پول کتابها و مخارج متفرقه او را تأمین کند. برنامه زمانبندی کارش را طوری تنظیم کرد که بتواند در کلاسها حضور یابد. به خاطر اشتیاق و تعهدش برای فراهم کردن زندگی بهتر، از حمایتهای همسرش هم برخوردار شد. آنها به کمک همدیگر راههای خلاقانهای برای صرفهجویی بیشتر در پول و وقت خود پیدا کردند.
آن فرد مدرک خود را از دانشگاه گرفت و فردای آن روز به عنوان دستیار مدیریت در یک شرکت بزرگ مشغول به کار شد.
ایمان داشته باشید که کار نشد ندارد. این یک اصل اساسی در تفکر خلاق است.
حال دو راهحل ارائه میدهیم که به شما کمک میکند به واسطه ایمان از نیروی خلاق برخوردار شوید:
ا. واژه غیرممکن را از فرهنگ لغات فکری و گفتاری خود حذف کنید. غیرممکن واژه شکست است. فکرِ «غیرممکن است» به طور زنجیروار افکار دیگری را به دنبال دارد که ثابت میکنند حق با شماست.
- به موضوع خاصی که قبلاً مایل به انجام آن بودید، اما احساس میکردید نمیتوانید، فکر کنید. حال دلایلی را لیست کنید که ثابت میکنند شما میتوانید.
اکثر ما آدمها فقط به خاطر اینکه روی دلایل ناتوانی خود تمرکز میکنیم موجب سرکوبی و نابودی آرزوهایمان میشویم؛ در حالیکه تنها چیزی که ارزش تمرکز دارد دلایل تواناییهای ماست.
درود و خداقوت
در این جمله
(وقتی معتقدید امری غیرممکن است جریان ذهن شما به نفع شما کار میکند و دلایلی میآورد)
*کار نمی کند* صحیح میباشد
پایدار باشید
درود بر شما دوست عزیز. سپاس از مطالعه دقیق شما.
منظور از این جمله این است که شما به هر چیزی فکر کنید ذهن شما سعی می کند موافق با آن فکر شما برایتان دلایل مختلف بیاورد به همین خاطر ذکر شده که به نفع شما کار می کند. اگر به ادامه جمله نیز دقت کنید متوجه خواهید شد: «وقتی معتقدید امری غیرممکن است جریان ذهن شما به نفع شما کار میکند و دلایلی میآورد که این مطلب را ثابت کند؛ اما وقتی شما واقعاً ایمان دارید که کاری شدنی است، ذهن شما باز به نفع شما کار میکند و کمک خواهد کرد تا راههای انجام آن را بیابید.»
شاد و خلاق باشید.