نگرشها حرف میزنند (قسمت دوم)
نگرش ارزش قائل شدن برای دیگران
فرقی نمیکند که شما ساکن ایران باشید یا فرانسه یا استرالیا؛ همه انسانها در هر کجای دنیا که باشند، مهم و با ارزش هستند و بایستی مورد احترام قرا بگیرند. مهم نیست که جوان باشند یا پیر، زن باشند یا مرد، تحصیلکرده باشند یا بیسواد، همه این خواسته را دارند که مورد احترام واقع شوند. به حدی که میتوان تمایل به مهم بودن را قویترین و ضروریترین نیاز غیربیولوژیکی انسان نامید.
اگر به تبلیغات تلویزیونی نگاه کنید متوجه میشوید که مؤسسات و شرکتهای تبلیغاتی این موضوع را به خوبی میدانند و از آن به خوبی استفاده میکنند؛ عناوینی از جمله: «مورد پسند خوش سلیقهها»، «شما فقط بهترینها را بخواهید»، «برای کسانی که میخواهند متفاوت باشند»، «برای کسانی که به خودشان اهمیت میدهند» و عناوینی شبیه به اینها.
ارزش قائل شدن برای دیگران هیچ هزینهای ندارد و رایگان است، اما چرا بعضیها به آن اهمیت نمیدهند؟
فرض کنید شما با هواپیمای شخصیتان در حال مسافرت هستید و ناگهان به طرز عجیبی موتور هواپیمای شما دچار نقص فنی میشود و مجبور به فرود اضطراری در یک منطقه کوهستانی میشوید. به محض اطلاع از این حادثه، تجسس برای پیدا کردن شما شروع خواهد شد. هیچ کس در آن لحظه نمیپرسد که «آیا فرد مهمی است؟». بدون اینکه چیزی در مورد شما بدانند هلیکوپترها و گروههای هلالاحمر و تجسس به دنبال شما خواهند گشت؛ حتی اگر هزینه زیادی در این راستا انجام شود. این جستوجو تا زمانی که شما را پیدا کنند و یا هیچ ردپایی از شما پیدا نکنند و امید قطع شود، ادامه پیدا میکند.
اگر بچه کوچکی دچار حادثه شود مثلاً داخل چالهای بیفتد و یا گم شود، هیچ کس نمیپرسد آیا بچه از خانواده مهمی است یا نه. هر تلاشی برای کمک به بچه انجام خواهد شد چون هر بچهای مهم است.
متأسفانه در دنیای امروزی، ما ارزشهای انسانی را فراموش کردهایم. همان موضوعی که اگر در خلوت به آن فکر میکردیم جزء خط قرمزهایمان محسوب میشد، در یک کشمکش و یا ترافیک اعصاب خورد کن باعث گفتن جملاتی مانند «تو عددی نیستی! تو هیچی نیستی! تو هیچ اهمیتی نداری!» میشود.
در حال حاضر بسیاری از مردم حسابگر شدهاند و با دیدن فردی جدید، دو دوتا چهارتا میکنند و پیش خود فکر میکنند که «آیا این فرد میتواند کاری برایم انجام دهد و فایدهای داشته باشد؟» جواب منفی به این سؤال برابر با بیارزش خواندن او میشود. به همین راحتی! اما اشتباه بزرگ را با گفتن همین جمله انجام میدهند. هر فردی صرف نظر از پول و مقامش برای ما مهم است. احترام و ارزش قائل شدن برای دیگران، در هر رده و موقعیت اجتماعی که باشند، نتیجهای جز افزایش احترام خودمان ندارد. برای موفقیت لازم است که احساس اهمیت کنید، اهمیتی که خودتان و دیگران عامل به وجود آورنده آن هستید؛
عطش مهم شدن همچنان که ارضاء میشود شما را به سمت موفقیت سوق میدهد. بنابراین، به دیگران کمک کنید که احساس ارزشمند و مهم بودن داشته باشند و آنگاه ببینید که چطور بازتاب آن زندگی شما را تحت تأثیر قرار میدهد.
سالها پیش در شرکتی کار میکردم که به نظر میرسید رده شغلی افراد تعیین کننده سطح میزان احترامشان بود. بیشتر افراد شرکت نگاه بالا به پایینی داشتند که گویا جزئی از فرهنگشان شده بود. مسئول خدمات شرکت هم یکی از همین قربانیان اختلاف رده بود، به طوریکه سایر کارکنان به خود اجازه میدادند هر طور که میخواهند با او رفتار کنند. من و یکی دیگر از همکارانم که به تازگی به آن مجموعه اضافه شده بودیم، چندان نظر مساعدی نسبت به این فرهنگ «من درآوردی» نداشتیم و تلاش میکردیم بابت زحمات مسئول خدمات، از او تشکر کنیم. هر بار که از او تشکر میکردیم، گل از گلش میشکفت. بنابراین، جواب احترام ما به او، احترام و ارزشی بود که او نیز برای ما قائل میشد و جواب بیاحترامی دیگران به او، سردی و بیتفاوتی نیروی خدمات به آنها بود. برای دیگران اختلاف رفتار محسوس آقای خدماتی نسبت ما و خودشان بسیار تعجببرانگیز بود اما آنها نمیدانستند که «از هر دستی بدهی از همان دست هم پس میگیری»!
چطور برای دیگران ارزش قائل شویم؟
به خودتان قول دهید که وقتی کسی کاری برایتان انجام داد به او بفهمانید که برای شما ارزش دارد. اجازه ندهید طرف مقابل احساس کند که شما کارش را وظیفه او میدانید! به او یک لبخند بزنید و از او تشکر کنید.
این تشکر میتواند از نگهبان شرکت باشد تا رفتگر شهرداری، از مغازهدار سر کوچه تا راننده تاکسی. فرقی نمیکند چه کسی چه کاری برای شما انجام میدهد و بابت آن هزینهای را دریافت میکند یا نه، مهم این است که شما کار او را وظیفهاش ندانید بلکه بابت زحمتی که در حال کشیدن آن است از او تشکر کنید. این تصور را هم که تنها برای کارهای بزرگ لازم است تشکر کنید، کنار بگذارید. کوچکترین کار از جمله درست کردن صبحانه توسط همسر یا مادرتان یا حتی آوردن یک لیوان آب، لایق تشکر از طرف مقابل است.
هر فردی چه دو ساله و چه نود ساله به تعریف کردن و مورد ستایش واقع شدن احتیاج دارد. افراد نیاز دارند که مطمئن شوند فرد مهمی هستند و تلاش آنها برای انجام دادن کارشان به بهترین شکل ممکن، دیده میشود و درخور توجه است.
تکخوری نکنید! بر روی افتخاراتتان سرمایهگذاری کنید.
بعضیها کار را از دیگران میخواهند و افتخارات را به نام خودشان میزنند. در یک کار تیمی افتخار تنها با رهبر گروه نیست بلکه باید تمام افراد در این افتخار سهیم باشند. در یک بازی فوتبال وقتی تیمی قهرمان میشود، مربی نمیگوید من به تنهایی تیمم را قهرمان کردم! بلکه از تک تک بازیکنان تشکر میکند. وقتی یک نفر مانند رونالدو جایزه توپ طلا را میگیرد آن را نتیجه یک کار گروهی میداند و از تمامی کسانی که به او کمک کردهاند، تشکر میکند.
فراموش نکنید که وقتی دیگران را در افتخارات خود سهیم میدانید، آنها میفهمند که قدر آنها را میدانید و صمیمانه برایشان ارزش قائل هستید و این یک سرمایهگذاری حساب شده میباشد!
کاری کنید که خانواده جزء تیم هواداران شما شوند. یک توجه حساب شده به آنها، به محبوب شدن شما کمک بسیاری خواهد کرد.
یک تمرین بسیار مفید
هر روز از خودتان بپرسید: «امروز برای خشنود کردن همسر و خانوادهام چه کار میتوانم کنم؟»
سعی کنید گهگاهی یک کار خاص برای خانوادهتان انجام دهید. لزومی ندارد که حتماً پرهزینه باشد. اصل، نیت است. آنچه که مهم است این است که به آنها نشان دهید چقدر برایتان مهم هستند و شما چقدر برای آنها ارزش قائلید.