اگر هدف نداری، احتمالاً به ناکجا آباد می‌رسی!

اگر هدف نداری، احتمالاً به ناکجا آباد می‌رسی!


آیا تا به حال چنین صحنه‌ای برایتان افتاده است؟ دوستی را می‌بینید و از او سوال می‌کنید: «امروز چه کار می‌کنی؟» می‌گوید:«هیچ کار» می‌پرسید:«دیروز چه کار کردی؟» می‌گوید:«هیچی» سوال می‌کنید:«خب، برای بقیه زندگی‌ات چه نقشه‌ای داری؟» می‌گوید:«نقشه خاصی ندارم».

چرا زحمت تعیین هدف را به خود بدهیم؟

از اینکه وقت خود را با آدم‌هایی از این نوع بگذرانید چه احساسی پیدا می‌کنید؟ احساس کسالت! آیا هوس نمی‌کنید با مشت توی سرشان بکوبید و یا یک پارچ آب را روی آن‌ها خالی کنید؟

انسان‌های پرشور و حال و پر انرژی همیشه به سوی هدفی در حال حرکت هستند. اگر می‌خواهید در سرتاسر زندگی خود فقط معلق و شناور باشید چه تفاوتی میان شما و یک جانور تک سلولی وجود دارد؟ به هر حال شما می‌توانید تا پایان عمرتان نه کاری انجام دهید و نه جایی بروید اما یقین داشته باشید که با این روش هم خود را خسته می‌کنید و هم جان اطرافیانتان را به لب می‌رسانید!

وقتی به هدف خود می‌رسیم یک انسان متفاوتیم.

بعضی وقت‌ها که روزنامه را ورق می‌زنیم با حوادث و ماجراهای عجیب و غریبی برخورد می‌کنیم:  یک حسابدار با یک وان حمام عرض اقیانوس اطلس را پارو زده است، یک کتابدار قرار است سرتاسر جهان را با شتر بپیماید! و شاید ما از خود بپرسیم: «چرا با هواپیما نمی‌روند؟» و پاسخ این است که:

«وقتی با شتر و یا وان حمام سفر می‌کنید در پایان این سفر یک انسان کاملاً متفاوتید و هیچ شباهتی با انسان آغاز سفر ندارید!» در طی سفر نه تنها اطلاعات بسیار زیادی در مورد ستارگان و باران و رموز دریانوردی به دست می‌آورید بلکه خود را بسیار بیشتر از پیش می‌شناسید و به شهامت‌ها و توانایی‌های خود پی می‌برید. در حالی که خریدن بلیط هواپیما قطعاً چنین اثری نخواهد داشت.

وقتی برای خود هدفی تعیین می‌کنید مثل یاد گرفتن گیتار، قبول شدن در کنکور، گرفتن ترفیع در شغل، ارتقاء مدرک تحصیلی، یادگیری زبان انگلیسی و …

آنگاه که به این هدف می‌رسید انسانی متفاوت از روز آغاز خواهید بود و مفهوم واقعی«هدف» نیز همین است. به عبارت دیگر

آنچه در فرایند رسیدن به هدف اتفاق می‌افتد و از ما انسانی متفاوت می‌سازد گاه بسیار مهم‌تر از خود هدف است و در حقیقت به خاطر آن است که ما رنج سفر را بر خود هموار می‌کنیم.

شاید دوستانتان همیشه نتوانند این عقیده شما را درک کنند. بنابراین ممکن است شما برای خود هدفی تعیین کنید مثلاً یک هدف تحصیلی و یا ورزشی و … و دوستانتان بگویند: «چرا به خودت زحمت می‌دهی؟ چی رو می‌خوای ثابت کنی؟» ممکن است بگویند:«این کار خیلی سخته!»، «خیلی وقت می‌گیره»، «ممکنه شکست بخوری!» و یا اینکه: «بهتر نیست که توی تختت بمونی؟»

همه این‌ها ممکن است درست باشد و به همین خاطر است که وقتی سرانجام به هدف خود می‌رسید احساس بسیار خوبی پیدا می‌کنید.


هدف


فرض کنید در تلاش هستید تا در نمایش مدرسه نقش اول را بازی کنید و بعد به این واقعیت پی می‌برید که علاقه‌ای به بازیگری ندارید. این فوق العاده است. در حقیقت شما چیز تازه‌ای در مورد خود کشف کرده‌اید. حالا می‌توانید این مورد را از فهرست خود خط بزنید و بگویید:«بازیگری را فراموش کن!» اگر امتحان نکرده بودید با چه روش دیگری می‌توانستید به این نتیجه برسید؟ حال فرض کنید وارد رشته‌ی مهندسی برق شده‌اید و از آن خوشتان نیامده‌ است. چه ایرادی دارد؟ حالا می‌دانید این رشته را دوست ندارید اما اگر امتحان نکرده بودید چه طور می‌توانستید به این نتیجه برسید؟

تنها با انجام کارهای مختلف، ارتکاب اشتباهات متعدد و درس گرفتن از تجربیات ناکارآمد است که می‌توانید تبدیل به انسان‌های شاد و موفق شوید.

ما در مدرسه یاد می‌گیریم که از اشتباه کردن بترسیم. در مدرسه هدف این است: «تا حد امکان اشتباهات کمتری مرتکب شوید تا در راس کلاس قرار بگیرید» این شیوه برای امتحانات کارساز است اما به درد زندگی، در مفهوم کلی آن نمی‌خورد.

☑️ ما از اشتباهاتمان بیشتر درس می‌گیریم و اشتباه کردن هیج ایرادی ندارد.

☑️ شاید هیچ کس شما را تشویق نکند. شاید هیچ کس باورتان نداشته باشد و این دقیقاً همان اتفاقی است که برای بزرگترین انسان‌ها می‌افتد!

☑️ شخصیت‌های بزرگ تاریخ موفق شده‌اند زیرا بیشتر از دیگران به دنبال موفقیت بوده‌اند. اگر به راستی برای دست‌یابی به اهدافمان مصمم باشیم چه کارها که نمی‌توانیم انجام دهیم!


مطالعه بیشتر