سلام بر آرزوها (۵ اسلحه نابودکننده آرزوها!)
(قسمت دوم از سری مقالات سلام بر آرزوها)
اسلحه نابودگر شماره ۱: قبول نداشتن خود و ارزشهای خود
تا به حال با چند نفر روبهرو شدهاید که گفته باشند: «من میخواستم دکتر بشوم»، «من میخواستم خواننده بشوم»، «من میخواستم شغل آزاد و پردرآمدی داشته باشم»، «من میخواستم …» و در ادامه هزار و یک دلیل آوردهاند که چرا آن کار را انجام ندادهاند: «آن وقتها عقلم نمیرسید»، «تحصیلات لازم را نداشتم»، «سرمایهاش را نداشتم»، «کسی از من حمایت نکرد» و … .
اسلحه نابودگر شماره ۲: خاطرجمعی
این اسلحه به سمت افرادی نشانه میرود که معتقدند در زندگی باید قانع بود و وقتی به حد کافی رشد کردی (البته از نظر خودشان)، دیگر دلیلی ندارد خودت را به زحمت بیاندازی. آنها میگویند: «تا همین حد هم که رسیدم، کافی است. چرا باید دنبال دردسر بگردم؟!» اینها همان افرادی هستند که گامی به جلو برنمیدارند و خودشان مانع تحقق آرزوهایشان میشوند.
اسلحه نابودگر شماره ۳: ترس از رقابت
این اسلحه دشمن کسانی است که همیشه از رقابت ترس دارند و همین عامل باعث میشود تا مدام به خود بگویند: «من چطور میتوانم وراد این دنیای رقابت بشوم آنهم در حالیکه آنقدر دست زیاد شده است و این همه حریف قَدَر وجود دارد؟! من نمیتوام با دیگران رقابت کنم.»
اسلحه نابودگر شماره ۴: رضایت پدر و مادر از هر چیزی مهمتر است
معمولاً پدر و مادرها چیزهایی را به بچههایشان تحمیل میکنند. بسیاری از جوانان میگویند: «من به کار دیگری علاقه داشتم، اما چون پدر و مادرم از من خواستند که کار دیگری را انجام بدهم، من هم مجبور شدم طبق خواسته آنها عمل کنم و به اجبار فلان کار را انجام میدهم.»
بسیاری از آدمها معتقدند که موظفند تا انتظارات پدر و مادرشان را برآورده کنند. اما همانطور که ما نباید انتظارات خود را به دیگران تحمیل کنیم، نباید اجازه بدهیم که انتظارات دیگران نیز زندگی ما را تحت تأثیر قرار دهد. این که پدر و مادتان یا افراد دیگر باید تمام کارهای شما را تأیید کنند، طرز فکر خوبی نیست؛ همانطور که طرز فکر و بسیاری از کارهای دیگران مورد تأیید شما نیست. البته راهنمایی خواستن از پدر و مادر نه تنها بد نیست، بلکه بسیار هم خوب است، اما فراموش نکنید که در نهایت این شما هستید که باید مطابق با صلاح خودتان عمل کنید. احترام گذاشتن به پدر ومادر واجب است اما اگر خواستهها و انتظارات آنها با آرزوها و تمایلات شما همخوانی ندارد، باید در طرز فکر خود تجدید نظر کنید. به یاد داشته باشید که: «اجازه والدین خوب است اما شرط خوشبختی نیست.»
اگرچه شکی نیست که قصد پدر و مادر از گفتن اینکه فرزندشان چنین و چنان کند، صرفاً دلسوزی و کمک برای پیشرفت اوست. بهترین راه حل این است که فرزندان تلاش کنند تا آنچه را که میخواهند انجام بدهند، با صبر و حوصله برای پدر و مادرشان توضیح دهند. پدر و مادرها هم با صبر و حوصله حرفهای آنها را گوش دهند و سعی نکنند تا آرزوهای بر باد رفته خودشان را به آنها تحمیل کنند.
اسلحه نابودگر شماره ۵: مسئولیت خانوادگی (دیگر از سن و سال و موقعیت من گذشته است!)
زمانی که با برخی از افراد صحبت میکنیم، آنها شروع میکنند به صحبت کردن درباره اینکه چهها کردند و چهها میخواستند بکنند. پس از اینکه از آنها میپرسیم: «خوب چرا در حال حاضر برای رسیدن به آرزوهایتان کاری نمیکنید؟!» نگاهی پرمعنا به ما میکنند و میگویند: «اگر ۵ سال پیش بود، بله حرف تو درست بود …، اما الآن صاحب همسر و فرزند هستم، مسئولیت خانواده روی دوش من است، دیگر حوصله ندارم، وقتی برای انجام کارهای دیگر ندارم و خلاصه اینکه نمیتوانم روش زندگیام را تغییر دهم.»
پینوشت: اگر دوست دارید تا با روشهای هدفگذاری و مدیریت زمان بیشتر آشنا شوید، کتاب «مدیریت زمان مورچهای» به شما در این زمینه کمک میکند.